måndag 18 augusti 2008

تابستان

کسی بدنبال یک پر می دود
وفکر می کند
همه ی موجوداتی که می پرند
پرنده اند
خود را در آینه می بینم
ولبخند می زنم

شعری از یون میلوش ترجمه الف باران